محل تبلیغات شما

 

معنوی ترین کاری که تونستم بکنم این بود که از گوشیم سوره یاسین رو پلی کنم و مثل ابر بهار اشک بریزم.می دونم باید قوی باشم اما نیستم.اینجایی که شهر من نیست رو دوست ندارم.بعد از یه دوره طولانی افسردگی و دوری از خانواده نمی دونم کار درستی بود که اومدم اینجا یا نه اما  نیاز به پول برای پس انداز دارم.و اینکه باید مستقل باشم.به این فکر می کنم که این تنهایی و سختی کشیدن های دوری از خانواده فراتر از روح لطیف یه دختر نیست؟اشتباه نیست که خودم رو عذاب می دم؟کسب درآمد اینقدر مهمه؟(البته تو این برهه از زندگیم مهمه).نمی دونم نمی دونم نمی دونم.فقط الان یه بغض گنده تو گلومه که هر چند دقیقه چند قطره ش از چشمام میاد پایین.

پنج شنبه پیش و دیگر هیچ

دوستی های نقطه تمام.

سال های سال به خوبی و خوشی*

دونم ,نمی ,یه ,رو ,کنم ,خانواده ,نمی دونم ,دوری از ,بود که ,دونم نمی ,از خانواده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دامغان 1 ترنم ذهن خلیج فارس